خانوم طهورا:نماد موهبت ناب خدا

من هیچ وقت اهل نصیحت کردن نبودم اما.....

یاهو هرروز بگو خدایا شکرت وهرشب بگو خیییییلی ممنونم خدای خوبم.... وقتی از موضوعی ناراحتی به پذیرفتنش تظاهر نکن رو حرفت بمون واثباتش کن... صداتو هرگز بالا نبر صدای بلند حرف درست وبی ارزش میکنه اما اگه روبروت کسی با صدای بلندبود باهاش بحث بیهوده نکن این آدما نادانیشون پشت صداشونه براش تاسف بخور و از اونجا برو.... نذار دلت خودسربشه گاهی باید جلو احساس های مضر وگرفت تا به نابودی نرسی.. همیشه به اشک هات اجازه بده بی مهابا بریزن اما هرگززززز تنها وبی کس گریه نکن واسه هق هق یه آغوش لازمه... اگه با عشقتی وباز مثل یه آدم تنها گریه میکنی وخودت اشکاتو پاک میکنی،اگه عشقت قبل ریزش اشک از نگاهت وبغ...
20 آذر 1393

عکس های عروسک سری اول

عروسک در 6 ماه و 27 روزگی عروسک در 6 ماه و 28 روزگی اولین سفر مشهد عروسک در 8 و نیم ماهگی 10 ماه و 3 روزگی عروسک ، فروردین 1391 7ماه و14 روزگی عروسک   4 فروردین 91 ، اولین عید عروسک ...
17 آذر 1393

بعضی از تکیه کلام های عروسک

یاهو . عروسک خوشکلم بعضی حرفات مخصوص خودته که البته با اداهات قشنگیش معلوم میشه. معمولا ازکلمه ی " حباست نبود "یعنی حواست نبود یا حواسم نبود بایه لحن وادای خاص زیاد استفاده میکنی .خیلی ازاداهات فیلم میگیرم اما بازم نگرانم که زودی تموم بشه ومن غافل بمونم.الآن داشتم مینوشتم مثل فرشته ها اومدی وگفتی میخوای واست کرم بمالم ؟من گفتم نه دخترم ! شما رفتی و...صدای خنده بابا فضا رو پرکرد گویا بعد حرف من رفته بودی تو حال وگفته بودی فدای سرم الآن همینجوری دارم باخنده مینویسم .. بابا میگه آخه وروجک این حرفا رو از کجا یاد میگیری.؟.الهی من فداااااات بشم عروسکم .یه تکیه کلام نازتم اینه که به خودت نم...
15 آذر 1393

عروسک نازم خلاصه رفت جشن

یاهو همیشه واسه جشن رفتن وشنیدن صدای ارگ به شدت مخالفی خانوم خانوما. ا ما از دیشب کلی با شما حرف زدم،هم راجع به سنجش هم جشن . بابایی محبت کرد صبح زود رفت واسه شما نوبت گرفت که با مامانی بریم واسه سنجش بینایی اما چون بعدش جلسه داشتن اجبارا ما باآژانس رفتیم . کتر وقتی گفت : ماشالله بینایی شما عالیه دوست داشتم جیغ بکشم ازخوشحالی ،آخه مدتیه همش تبلت خودت وگوشی مامان دستته.ا ما ازدکتر خواستم باشما حرف بزنه ودکتر مهربون ازت خواست تا اندازه مامان نشدی به گوشی دست نزنی وتبلت و بدی مامان هر هفته فقط یه روز ازمامان بگیری عروسکم . اما یواشکی به من گفت تا 6 سالگی باید بیشتر مواظب بود.دوتا شکلات المان خوشمزه هم جایزه گرفتی.آژا...
10 آذر 1393

این روزا حسم فریاد میزنه:عروسکم دیگه بزرگ شده

یاهو دیروز تولدم بود بابایی واسش مهمون اومد وهوا هم خوب نبود وبارندگی شدید بود واسه همین بیرون نرفتیم وبرناممون عوض شد.شما خونه موندی ومهد نرفتی خیلی خوب شد آخه ماه قبل که بابا رفته بود کرج و حالا باید بنویسم جریاناتشو خیلی بیشتر وبیشتر به بودنت وشیرین زبونیهات عادت کردم  تحمل اون چند ساعتم سخته اما اینقدر اونجا بازی میکنی و خوش میگذرونی وخانوم اکبرپور مهربون ودوس داری که همیشه به رفتن اصرار داری. بابایی اومد و سه پرس جوجه کباب هم آورد اما مجبورشد باز بره سرکار.خلاصه شب که برگشت خونه با یه دسته گل خوشکل ویه کیک خوشمزه کلی کلی شرمندم کرد.موقع میوه خریدن ازهمه بیشتر میوه مورد علاقه دخترشو یعنی لیموشیرین خریده بود یه لوپ...
4 آذر 1393
1